Black Roses

به وبلاگ بروبچز Black Rose خوش اومدید!

Black Roses

به وبلاگ بروبچز Black Rose خوش اومدید!

تصاویر دیدنی

 

برای دیدن تصاویر به ادامه مطلب برید.

ادامه مطلب ...

داستان جالب

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبیمی بست... چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.

 یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
 مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد.
هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. "
 مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. " موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش... گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم.
 این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟

سخنان کوروش کبیر

                                                            

 

ادامه مطلب ...

داستان به زبان انگلیسی با ترجمه

DEA officer stops at a ranch in Texas, and talks with an old rancher. He tells the rancher, "I need to inspect your ranch for illegally grown drugs." The rancher says, "Okay , but don't go in that field over there," as he points out the locationThe DEA officer verbally explodes saying, " Mister,  I have the authority of the Federal Government with me."   

Reaching into his rear pants pocket, he removes his badge and proudly displays it to the rancher.

See this badge?  This badge means I am allowed to go wherever I wish.... On any land.  No questions asked or answers given.  Have I made myself clear?  Do you understand? ?  

The rancher nods politely, apologizes, and goes about his chore 

A short time later, the old rancher hears loud screams and sees the DEA officer running for his life chased by the rancher's big Santa Gertrudis bull......
With every step the bull is gaining ground on the officer, and it seems likely that he'll get gored  before he reaches safety.  The officer is clearly terrified. The rancher throws down his tools, runs to the fence and yells at the top of his lungs :             

" Your badge. Show him your BADGE !"

  

ترجمه در ادامه مطلب 

ادامه مطلب ...